ناگفته های یک دختر موفرفری

خورشید داره غروب می‌کنه و امروز هم جمعه ولی برخلاف همه که میگن غروب جمعه دلگیره

شاید اولین فیلمی‌که ازش دیدم کوچه بی نام بود اون موقع خیلی توجهی نکردم بهش چون نقش خیلی پررنگی هم نداشت فقط چون اسمش امیر بود باعث شد بیوگرافی شو بخونم و عکساشو ببینم آخه اون موقع داشتم یه کلکسیون از کسایی که اسمشون امیر جمع می‌کردم و معتقد بودم هرکی اسمش امیر خوشتیپ

بنده از صبح دارم ادبیات می‌خونم یعنی پدر هرچی تست بود و درآوردم و جالب اینجاست هرچی بیشتر می‌خونم بیشتر مشتاق می‌شدم

چی چیو بهترین کسی که می‌تونه برام برنامه ریزی کنه خودمم، از 15 شهریور که رفتیم مدرسه تا امروز هی برنامه ریختم هی نشد

امروز خیلی غیر منتظرانه دبیر زیست نمونه سوال گذاشت و گفت جواب بفرستید

بله همونطوری که خودم و می‌شناختم ساعت ۵ بیدار نشدم و دینی نخوندم

وای دارم می‌ترکم از خنده بد جوری آب لازمم انقد خندیدم گلوم گرفته

فردا امتحان دینی دارم و هیچی نخوندم نمی‌خونمم حالا من خوشخیال گذاشتمش واسه فردا صبح ساعت5

از خودم دلخورم چون هنوزم نمی‌تونم آدما رو بشناسم هنوزم فکر می‌کنم 《آدم》پیدا میشه